سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عامل شکست اصولگرایان شیراز چیست؟!

 دروغ بزرگ؛ رای لیستی

سطحی ترین و فوری ترین پاسخی که اغلب به شکست اصولگرایان در شیراز داده می شود، عدم وحدت و نبود یک لیست واحد است. مدافعان این انتقاد که البته همان مدافعان نظریه سقیفه و رای به حداقل های مقبول نما یا بهتر بگویم چهره رسانه ای(اگر مقبول بودند که رای داشتند)هستند که معتقدند اگر همه به یک لیست واحد تمکین می کردند امروز پیروز انتخابات اصولگرایان بودند.

اما پاسخ این مسله از دریچه سیاست بسیار روشن است. قادری، نجابت و عباسی افرادی هستند که در تمام لیست های اصولگرایان کاملا مشترک بودند. نگاهی به لیست ها این قضیه را روشن میکند. مهمترین لیستها در شیراز جبهه متحد، حزب الله شیراز، تحول خواهان، حاج تقا، رویش های انقلاب، من انقلابی ام و...بود که این سه نفر در همه این لیستها کاملا مشترک بودند.

از طرفی نتایج انتخابات و فاصله دوبرابری رای هرچهار نفر لیست امید و رای بالای دستغیب و کشکولی که در هیچ لیستی نبودند، خود گواه آن است که اساسا اصولگرایان مورد اقبال مردم نبوده اند. و چنانچه یک لیست واحد هم بود، با تجمیع آرا کمی به آرای اصولگرایان اضافه می شد نه اینکه این اختلاف دوبرابری جبران شود. چراکه همانطور که گفته شد سه نفر مشترک لیست همه گروههای اصولگرا نصف آرا لیست امید را دارند. حتی جمع آرای قادری و نجابت هم به اندازه آرای پارسایی نخواهد رسید. و این نکته را هم باید درنظر داشته باشیم که این چهارنفر لیست امید حقیقتا نیروهای دسته چندم اصلاحات در فارس بودند، فلذا با هیچ توجیهی باید پذیرفت اصولگرایان در شیراز بصورت قاطع با نه بزرگ مردم مواجه شدند.

مشکل در کجاست؟

اکنون بجای تحلیل های سطحی سیاسی و تاکید بر لیست هایی که بارها نشان دادند هیچ کارایی ندارند، باید مشکل را در جای دیگری جستجو کرد. مشکل عمیق تر از این حرفهاست. حقیقتا اصولگرایان در شیراز از قبل انتخابات شکست خورده بودند، مشکل اصلی جریان اصولگرا عدم فهم مردم، عدم ارتباط جدی با توده های مردمی، نگاه قیم مابانه به مردم، نداشتن گفتمان قوی و جدید، عملکرد ضعیف نمایندگان سابق که منتسب به این جریان بوده اند و دعوای قدرت که بطور خاص در این انتخابات برهمگان روشن شد. از شکایت هایی یکی از دیگری، تا فشارها و دست و پازدن ها برای رفتن به لیست، تبلیغات پرخرج و گاها از بیت المال و صدها نمونه ای که هیچ جایی در بین مردم ندارد.

باید پذیرفت مردم شیراز که از وجوه اجتماعی فرهنگی قرابت زیادی هم به تهران دارند، به نمادهای خاصی در صحنه سیاست رای داده اند، هرچند انها را نمی شناختند. رای ها در شیراز هم اثباتی بود هم سلبی، در حوزه ایجابی یعنی رای به تحول و تغییر و اندیشه جدید و در حوزه نفی، نفی تحجر، مقدس نمایی، قدرت طلبی در پوشش دین، دوری از مردم، فساد ساختاری و سیستمی و نهایتا نه بزرگ به عملکرد ضعیف اصولگرایان بود.

قدرت طلبان و پیرمردهای ازکارافتاده سیاست که با تئوری بافی سعی در حذف انقلابیون دارند، اکنون با شکست بجای اینکه انگشت اتهام را به سوی خود نشانه بروند، مردم را مقصر دانسته و صفاتی نثار مردم می کنند که بیش از همه شایسته خودشان است. و همین عدم فهم مردم و بی ارزش دانستن توده های مردمی خود پاشنه آشیل اصولگراها است که در این انتخابات هم از آن ضربه خوردند. متاسفانه عمارپندارهای شکست خورده قصد ندارند از این شکست درس بگیرند، بازهم با تکرار همان تحلیل های ماورایی و تخیلی سال92؛  "شهر سقوط کرد..." ، "مردم کوفه..." علاوه بر کور کردن ذائقه و فهم سیاسی حزب الله به بیشتر دور شدن از مردم دامن می زنند و اگر همین روند را در پیش گیرند حاشیه نشینان سیاست خواهند بود. همانطور که دیدیم مشارکت50 درصدی نشان داد، بدنه مردمی که احمدی نژاد توانسته بود برای گفتمان انقلاب اسلامی همراه کند، امروز بدلیل زدگی از هر دو طیف پای صندوق نیامدند. و این یعنی اصولگراها از توانایی بسیج کنندگی مردم و حتی مذهبی ها هم عاجز هستند.

یکی از مهمترین دلایل این شکست فرتوتی و کهنسالی افراد و گفتمان جریان اصولگرا بود. جریانی که دیگر قابلیت فهم مردم و حل مشکلات مردم را ندارد. جریانی که دیگر نه تنها قابلیت پاسخگویی به مردم را ندارد، بلکه بدنه جوان مومن و انقلابی هم از آن سرخورده و ناامید است. بنظر می رسد این احزاب و افراد کهنسال (در سن و اندیشه) قصد ندارند، تحول و دگرگونی در خود ایجاد کنند، و با این سیلی ها هم از خواب بیدار نخواهند شد. اصولگرایی فعلی در شیراز توان بسیج توده ها و ایجاد تحول و تغییر جدی به سمت آرمانها و کشش روحیه انقلابی را ندارد، و صرفا برحفظ وضع موجود با لیست هایی که بدون ضابطه و قاعده براساس سهم خواهی ها تنظیم می شود، تصور می کند می تواند قلوب مردم را تسخیر کند.

چه باید کرد؟!

اکنون جریان مومن و انقلابی باید ضمن مرزبندی روشن با جریان قدرت طلبی که به نام اصولگرایی در شیراز مدعی است، کار را شروع کند. مقصر اصلی خود ما هستیم، چقدر با توده های مردمی در سطح شیراز فارغ از ظاهر و گرایش آنها ارتباط داشته ایم؟ چند هسته مقاومت فرهنگی قوی و متشکل که در یک جبهه عمل کنند داشته ایم؟چقدر فعالین انقلابی شیراز توانسته اند کنار هم بنشینند و خودشان راسا تصمیم بگیرند؟باید طرحی نو در انداخت...

جریان مومن و انقلابی خوش فکر و سالم خود باید زمام امور را بدست بگیرد. ابتدا در عرصه اجتماعی و فرهنگی خود را به مردم اثبات کند تا مردم در امر سیاست به آنها اعتماد کنند. باید چهره به چهره با مردم ارتباط گرفت، بصورت عینی مشکلات مردم را حل کرد تا اعتماد سلب شده برگردد. هسته های مقاومت انقلابی در شیراز باید با قدرت بیشتر کار خود را پیش ببرند و ضمن پیوستن این رودهای جاری به هم تبدیل به رودخانه خروشانی شوند. و در این بین باید حتما از مرداب اصولگرایی فعلی گذر کرد که دیگر تاب و توان حمل اندیشه انقلابی را ندارد. 


+ نوشته شـــده در شنبه 94/12/15ساعــت 9:32 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا